امشب یه نینی تا منو دید لبخند زد،
و من اینجوری بودم که عرررررقرکجقزصکجطج🥹✨️
امشب یه نینی تا منو دید لبخند زد،
و من اینجوری بودم که عرررررقرکجقزصکجطج🥹✨️
I know I can't fight the sad days and bad nights, but I never asked for your help
I know I can fight the sad days and bad nights, cause I always asked for your help✅️
-خدایا، من رو بهخاطر تمام کارهایی که نباید میکردم اما کردم، بهخاطر تمام کارهایی که باید میکردم اما نکردم، بهخاطر عمری که هدر دادم، بهخاطر فرصتهایی که از دست دادم، بهخاطر همه چیز ببخش...
(رفرش صفحهی گوشی برای آیهی رندوم)
-"پس تو هم برای پروردگارت به عبادت و قربانی بپرداز."
پ.ن: نفسم رو قربانی میکنم. ببخش بهخاطر خط و خشهایی که روش انداختهم.
پ.ن۲: کاش همیشه همینقدر مستقیم با آدم حرف میزدی. :)
مژهها و چشم یارم به نظر چنان نماید
که میان سنبلستان چرد آهوی ختایی
بعضی ابیات رو که میخونم، اینجوریام که واقعا چطور همچین تشبیهی به ذهن شاعر رسیده؟ چقدر خلاقیت... چقدر حضور ذهن...
خدایی کجای دنیا جز ایران همچین آثار ادبی غنی و قشنگی داره؟
پ.ن: شعر از عراقی.
من غرقشدهترینم
و تو کشتی نجات
که غرقشدهترینها را هم سوار میکنی.